چنان نازك است آن تن نازنين كه از تاب انديشه تب ميكند
آن چنان از مرض هجر تو بگداخت تنم كه مرا هر كه به بيند نشناسد كه منم
از ضعف چنان شدم كه بر بالينم صد بار اجل آمد و نشناخت مرا
چنان ضعيف شدم ازغمش من درويش كه سايه را نتوانم كشيد از پي خويش
خواجه درويش
با سلام جهت استفاده از مطالب صلوات بر محمد و آل محمد بفرستيد و لطفاً لينك ما را در وبلاگ يا وبسايت خود قرار دهيد و به دوستان خود معرفي نماييد باتشكر - مديريت وبلاگ
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.